نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





بهم گفت....


بهم گفت که دوسم داره

بهم گفت منو میخواد

بهم گفت اگه پاش باشه  ته حادثه میاد

بهم گفت  که نفسهاشم اگه باشم می مونه

بهم گفت شور بودن رو توی نگام می خونه

دروغ گفت  دروغ گفت دروغ گفت

می گفتش من هواشم  تموم قصه هاشم

می گفتش آبروشم  همیشه روبه رو شم

می گفت از خاکی دوره می گفت سنگ صبوره

می گفت تنها نمیشم  می گفت دیوونه پیشم

دروغ گفت    دروغ گفت     دروغ گفت

بهم می گفت که زندگیشمو  بامن عجینه

می گفت چشمای من واسش یه دنیاس سرزمینه

می گفت طاقت میاره بچگی هامو بدی هام

می گفت از من می رونه خون دل هام خستگی هام

بهم می گفت که مثل هیچ کس نیس

میگفت توی نگاهش خار وخس نیس

می گفت طاقت نمیاره نباشم

می گفت از فکرشم می میره که فکر کنه از دنیاش جدا شم

اینارو اون بهم گفت

دروغ گفت  دروغ گفت  دروغ گفت.....

 


[+] نوشته شده توسط K2 در 18:11 | |







چرارفتی

تو که می دونستی من طاقت دوریتو ندارم


می تونستم وقت گریه سر رو شونه هات بذارم


چرا رفتی؟چرا رفتی؟


دلم تنگه دیدنته داد میزنه تو سینه


همش بهونه می گیره میخواد تورو ببینه


بی تو شبام پر از غمه پر ازسکوت و ماتمه


دلم میخواد یه روز بیای نگات کنم یه عالمه


بگم دوست دارم ولی هرچی بگم بازم کمه


دلم تنگه دیدنته داد میزنه تو سینه


همش بهونه میگیره میخواد تورو ببینه



[+] نوشته شده توسط K2 در 18:6 | |







چشمانم


 

شاید لحظه های زیادیست  به تماشای التماس عاجزانه ی چشمانم نشسته ام

که بار دیگر چشمانم را به چشمانت گره بزنم

این بار محکم تر از قبل

طناب  اشک ها را از پنجره ی چشمانم به سمت تو آویزان کنم

این بار نزدیک تر از قبل

شاید لحظه های زیادی قلب شکسته ی من تورا فریاد می زند

اما هر بار صدایی در هم میشکند

صدای لرزان قلبم ...

نزدیک تر نیا

بمان در همان چارچوب قاب عکس

بمان و نظاره کن چشم های بسته و اشک های روانم را...

نسخه ی هیچ دکتری مسکنی برای دردم نیست

کسی مرا نمی فهمد

شاید قابل فهمیدن نیست این ضجه های غریبانه و خواهش  به  نیامدنت...

 

تو گم شدی بی دلیل!

و این دلیل اشک های من است

فقط همین...


[+] نوشته شده توسط K2 در 18:5 | |







پروانه


[+] نوشته شده توسط K2 در 16:53 | |







گره

 

 

 

یک گره در پای من از عشق تو
یک گره بر قلب من از هجر تو

این گره ها را تو بخشیدی به من
تو مرا انداختی در این گره

باید از دولتسرای عشق تو
واکنم این بندهای پرگره

یا بپرسم از تو ای گم گشته ام
هیچ می دانی که ماندم در گره

کاش کور می شد دوچشمم آن دمی
که نگاهت روی آن می خورد گره


[+] نوشته شده توسط K2 در 14:5 | |







دریچه

 

 

 

قدم در وادی عشقت نهادم
شده پیچک که می پیچد به سویی
شدم همسایه لیلا و مجنون
شدم باران که می بارد به جویی


به بامم ماه در پیراهن ابر
به دستم نور سرخ و زرد و آبی
شکوفه می کند یادت همیشه
اتاقم پر شده از یادگاری


ستاره می درخشد در شب من
نشسته ایه های عاشقانه
به آوازی که خفته بر لب من


شبی دیدم به دستت یک دریچه
در این کوچه ، در این بن بست مرموز
سوالی نقش بسته بر لب من
جوابم را ندادی تا به امروز...


تو ای باران شبهای بهاری
دریچه را به رویم می گشایی؟
و از آغوش باز این دریچه
سلامم را به گل ها می رسانی؟


[+] نوشته شده توسط K2 در 14:3 | |







آسمان بی تو

 

عاشقانه هایم را سرودم

و تو هرگز نخواندی و نخواهی خواند...

اینجا شب من طولانی است...

باور کرده ام دیگر بی تو حتی آسمان هم آبی نیست...


[+] نوشته شده توسط K2 در 12:23 | |







در کجا نشسته ای

 

نمیدانم کجایی

در وجودم نهفته شدی...

در بین دستانم...

در قلبم...

در گوشه چشمانم...

در آسمان ایمانم...

 

در کجا نشسته ایی

کنار ساحل آرامش من

آنجا که تپش قلبم به شماره میفتد

شاید آنجا که شاپرکی بر گل آرام مینیشیند

 

کجا تو هستی که اینگونه به وجودم ملحق میشوی

در بی خوابی هایم

در شبهایه بی قراریم...

در متن تمام تنهاییم

چگونه تو آرام گرفتی در این آشوب

 

تو کجا آشکار اینگونه پنهان شده ایی

در زیر پوست من

چه لطیف میجهی...

تو در فراسوی هر زمان

در هر جای این مکان

با منی...

طوری روحم با عشق تو آمیخته شد که انگار

تو خود منی...


[+] نوشته شده توسط K2 در 12:20 | |







غریبه

 


 
نمیدانم 
 

 

گنجشک ها که آنقدر شبیه همند

 

چطور همدیگر را میشناسند

 

و نمیدانم

چقدر شبیه من هست
  که تو دیگر مرا نمیشناسی!

 


[+] نوشته شده توسط K2 در 11:25 | |







یادمان باشد

 

یادمان باشد حرفی نزنیم که به کسی بر بخورد 

 

    

 

       نگاهی نکنیم که دل کسی بلرزد

 

          

 

        خطی ننویسیم که آزار دهد کسی را

 

                  

       یادمان باشد که روز و روزگار خوش است وتنها دل ما دل نیست


[+] نوشته شده توسط K2 در 11:19 | |



صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد